جمعه 1 بهمن 1395 ساعت 18:43 | نوشته شده به دست
علی c60
| ( نظرات )
سم زدایی ؛ بله یا خیر؟
به قلم کمک راهنما :مسافر اصغر غلامی
توان حرکت و روی پا ایستادن نداشتم و دوستم با زحمت زیاد مرا به ماشین آورد و به خانه بازگشتم. درحالیکه دوستم فکر میکرد بیهوشی من اثر تزریق آمپول بیهوشی بود اما من از درد بیهوش شده بودم.
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت 21:55 | نوشته شده به دست
علی c60
| ( نظرات )
"همسفر آیه ایثار"
« . . .و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه»
(. . . و آنان ایثار میکنند
و ترجیح میدهند دیگران را بر خودشان، گرچه خود آنها محتاج باشند)
سوره حشر آیه 9
چندین
ماه وقتی به کنگره میآمدم همسفرم مرا همراهی میکرد از ساعت 5 تا 8 شب داخل ماشین
می نشست تا من کلاسها را بگذرانم بعد از آن که به علاقه من نسبت به کنگره پی برد
دیگر همراهیم نکرد.
سه شنبه 13 بهمن 1394 ساعت 13:09 | نوشته شده به دست
سعید محسن c60
| ( نظرات )
پدری
دل سوز
به
قلم مسافر رضا
برای اولین بار است که می نویسم، اما دستانی پر توان دارم؛
یاد گرفتم در صبر خود بیصبری نکنم و به دیگران
احترام بگذارم. من در زمان سوءمصرف خود نماز نمیخواندم و سپاس گذار خوبی
نبودم و در ادامه از خدای خود میخواهم که...
جمعه 25 دی 1394 ساعت 16:36 | نوشته شده به دست
امید c60
| ( نظرات )
ارتباط با خداوند
به قلم مسافر مجید
با سلام و احترام
همیشه
از کودکی یک سری تفاوتهایی بین خودم با بقیه بچههای همسنوسال خودم میدیدم،
یعنی همیشه فکر می کردم ارتباط من با خدا یک ارتباط خاص و جدای ارتباط بقیه با خداست،
همیشه فکر می کردم خداوند
من را جور دیگری دوست دارد.
پنجشنبه 24 دی 1394 ساعت 11:43 | نوشته شده به دست
سعید محسن c60
| ( نظرات )
قمار عاشقانه
به قلم کمک راهنما؛ آقای منصور ولیخانی
استادان
مهندس وقتی با او روبرو شدند تشخیص دادند که با کوه آتشفشان روبرو شدهاند، که
دهانه آن بسته است. عقابی را دیدند که دست و پای آن بسته بود، عشق و محبت را به او
هدیه دادند، تا او را زنده کنند؛
مرده
بُدم زنده شدم،گریه بُدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت تابنده
شدم